در بعضی نقل ها آمده است «من مات بغیر امام، مات میتة الجاهلیه» در بعضی دیگر با عبارت «من مات و لیس فی عنقه بیعة مات میتة الجاهلیه» و در برخی نقل ها «من مات و لیس علیه امام حی یعرفه مات میتة الجاهلیه» ذکر شده است که همگی بیان گر اهمیت کلیدی موضوع معرفت امام و حجت الهی در هر زمان است بگونه ای که پیامد قطعی عدم معرفت امام مستلزم مرگ جاهلی و بی دینی خواهد بود.
چنان که در روایتی، حارث بن مغیره از امام صادق ـ علیه السلام ـ سئوال می کند که مراد از مرگ جاهلی در کلام پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ چیست؟ حضرت می فرماید: «جاهلیة کفر و نفاق و ضلال» یعنی مرگ در حال کفر و نفاق و گمراهی از مسیر حق.
تأکید پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بر ضرورت معرفت امام و حجت حی در هر زمانی، بیان گر جایگاه فوق العاده مهم مسأله امامت و لزوم شناخت امام ـ علیه السلام ـ است که اصل ایمان و کفر یک شخص وابسته به این موضوع است و عدم شناخت امام ـ علیه السلام ـ موجب خروج از جرگه اسلام و ایمان می گردد و بلکه حتی یک لحظه بیگانگی با امام و حجت الهی نیز موجب گمراهی و خروج از ایمان می گردد. چنان که امام صادق ـ علیه السلام ـ به یحیی می فرماید: «یا یحیی من بات لیلة لا یعرف فیه امام زمانه مات میتة الجاهلیه» هر کس شبی را سپری کند در حالیکه امام زمانش را نمی شناسد ـ اگر بمیرد ـ به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
سرّ اینکه پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ تا این حد به اهمیت مسأله امامت و شناخت امام ـ علیه السلام ـ تأکید نموده اند این است که مسأله امامت اساس دین و قوام بخش سایر اعتقادات است. حتی معرفت خدا و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یعنی توحید و نبوت نیز با معرفت امام و حجت زنده، گره خورده است.
و لذا چون فقدان معرفت امام ـ علیه السلام ـ مساوی با فقدان توحید و نبوت و اصل دیانت انسان است، این امر بمنزله جاهلیت و خروج از دین تلقی شده است. چه اینکه در مقابل، از امام شناسی و پیوند با امام ـ علیه السلام ـ به عنوان راه هدایت و نجات، تعبیر شده است و امامت به عنوان «باب الله» و «سبیل الله الذی من سلک غیره هلک» معرفی شده است. به همین جهت آنچه ائمه ـ علیهم السلام ـ شیعیان را در عصر غیبت بدان توصیه و سفارش نموده است، ضرورت شناخت امام عصر ـ علیه السلام ـ است. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: «اعرف امامک فانک اذا عرفت امامک لم یضرک تقدم هذا الامر او تأخره و من عرف امامه ثم مات قبل ان یقوم صاحب هذا الامر کان بمنزلة من کان قاعدا فی عسکره لا بل بمنزلة من قصد تحت لوائه» یعنی آنچه مهم است شناخت امام است هرگاه امامت را شناختی ضرری متوجه تو نخواهد بود چه ظهور واقع شود یا به تأخیر بیافتد هر کس امامش را بشناسد سپس بمیرد قبل از ظهور صاحب الامر، همانند کسی است که در سپاه آن حضرت حضور دارد بلکه همانند کسی است که تحت پرچم آن حضرت مشغول جهاد است.
بنابراین معرفت امام ـ علیه السلام ـ درهر عصری، زیربنای دیانت و ایمان محسوب می شود و بیگانگی با امام و حجت الهی مساوی با بی دینی و خروج از سلک ایمان است.
نکته دوم چگونگی معرفت و لوازم آن است. مسلما مراد از معرفت در احادیث، صرفا شناخت اسمی و شناسنامه ای امام ـ علیه السلام ـ نیست، بلکه علاوه بر شناخت نام و نسب امام عصر (عج) معرفت مقام آن حضرت مراد است. یعنی در این عصر، معرفت حجت و امام به این است که ما اولا، امام عصر (عج) را با خصوصیات اسمی و نسبی آن حضرت بشناسیم که در سال 255 هجری قمری متولد شده و هم اکنون حی و حاضر است منتهی از دیدگان پنهان می باشد تا زمانی که خدا ظهورش را مقدر فرماید.
ثانیا، ایمان و اعتقاد قلبی به امامت آن حضرت داشته باشیم و اینکه ایشان دوازدهمین وصی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و آخرین حجت الهی بر بندگان است که خداوند او را به این مقام برگزیده و اطاعت او را بر همگان واجب شمرده است و نیز اعتقاد به اینکه آن حضرت دارای ولایت تشریعی و تکوینی است و در آخر الزمان باذن الهی ظهور کرده و اسلام را در سراسر جهان حاکم خواهند نمود چنان که در آیات قرآن و احادیث متواتر ذکر شده است.
این حداقل معرفتی است که یک انسان و امام شناس می باید بدان معتقد باشد تا دین و ایمانش را حفظ و مسیر هدایت و نجات را در پیش گیرد و در ذیل اعتقاد به امامت ائمه ـ علیهم السلام ـ و پذیرش ولایت امام عصر (عج) از گمراهی و جاهلیت نجات یابد و به حقیقت رهنمون گردد.
البته معرفت امام ـ علیه السلام ـ و توجه به مقام ائمه ـ علیهم السلام ـ دارای مراتب مختلفی است که هر کس متناسب ظرفیت و بصیرت خود می تواند بدان دست یابد که این مسأله خارج از موضوع بحث ما است.
نظر شما